سفارش تبلیغ
صبا ویژن

درد اینجاست...


[ چهارشنبه 92/9/20 ] [ 4:57 عصر ] [ افشین باقری ] [ نظر ]

گذر عمر

گاهی لازم است نیم نگاهی هم به عمری که در حال گذر است بیاندازیم. شاید در این دنیای پر تکاپو و رنگارنگ درسهایی برای یاد گرفتن جا مانده باشند


[ چهارشنبه 92/9/20 ] [ 4:56 عصر ] [ افشین باقری ] [ نظر ]

می خورم به سلامتیـــه.....

توی یه جمعی یه پیرمردی خواست سلامتی بده گفت :
می خورم به سلامتی 2 بوسه !!
بعد همه خندیدن و هم همه شد و پرسیدن حالا بگو کدوم 2 بوسه ؟!!
گفت :
اولیش اون بوسه ای که مادر بر گونه بچه تازه متولد شده میزنه و بچه نمی فهمه !
دومیش اون بوسه ای که بچه بر گونه مادر فوت شدش میزنه و مادرش متوجه نمیشه ....


[ سه شنبه 92/9/12 ] [ 10:50 صبح ] [ افشین باقری ] [ نظر ]

به سلامتی همه مادرا

به سلامتیه مادرهایی که به بچه هاشون باحوصله راه رفتنو یاد میدن ولی بچه ها خجالت میکشن امروز با اونا هم قدم بشن

[ سه شنبه 92/9/12 ] [ 10:49 صبح ] [ افشین باقری ] [ نظر ]

بازم امشب مثل هر شب

t12gutv7c49thvdsc6yt.jpg

 

یکی از یه جای دنیا، هی صدا می زنه برگرد!

 

هی صدا می زنه بسه! داره جون می کَنه...برگرد!

 

یه نفر یه جای دنیا...داره دنبالم می گرده!

 

باز نشسته و به یادم...تا تونسته گریه کرده!

 

یه نفر یه جای دنیا...نگرانمه همیشه!

 

همه کار می کنه اما....آخرش هیچی نمیشه!

 

یه نفر هست که هنوزم..خاطرم براش عزیزه!

 

وقتی خوابمو می بینه...دو سه روز بهم می ریزه!

 

هنوزم همون  لباسی...که دوسش دارم می پوشه!

 

بازم امشب مث هر شب...عکسای من رو به روشه!

 

بازم امشب مث هر شب... داره دنبالم می گرده!

 

بازم امشب مث هر شب...تا تونسته گریه کرده!

 

                                             نمی دونم کجاس اما...هی صدا می زنه برگرد!

 

هی صدا می زنه بسه! داره جون می کَنه...برگرد!


[ سه شنبه 92/9/12 ] [ 10:47 صبح ] [ افشین باقری ] [ نظر ]

بدون شرح....

عکس خنده دار

[ سه شنبه 92/9/12 ] [ 10:37 صبح ] [ افشین باقری ] [ نظر ]

حمید 28 ساله

عکس خنده دار

[ سه شنبه 92/9/12 ] [ 10:37 صبح ] [ افشین باقری ] [ نظر ]

بگو...نترس...

ازتکرار “دوستت دارم” خسته شدم ،

 

 

 کمی هم تو بگو تا من ناز کنم !

 

 

نترس ...

 

 

باورم نمیشود


[ سه شنبه 92/9/12 ] [ 10:18 صبح ] [ افشین باقری ] [ نظر ]

بیت الحرام چشمان تو

سیب خیال

دارد چکار می کند این عشق با دلم؟
با قطعه های بی سر و سامانِ پازلم

در گردبادِ زلف تو با لطفِ موج ها
چون قایقی شکسته، زمینگیرِ ساحلم

بیت الحرامِ چشمِ تو بارانی است و من
همپای حاجیانِ تو در دورِ باطلم

در کوچه های قافیه، در قابِ بیت ها
مثلِ همیشه باز تو هستی مقابلم

لبخند می زنی و نفس می کشی و بعد
حل می شود دوباره تمامِ مسائلم!



[ سه شنبه 92/9/12 ] [ 10:17 صبح ] [ افشین باقری ] [ نظر ]

عجیب است....

عجـــــیب است ...
حتی رفتگر هـــمـ با نفـــــــ ـرت نگاهـ ـمــ میکنـــ ــد ...
انگــــــــار ریختـن برگـــــ ـها هــمـ تقصیــــــــ ـر مـن است ...
93964b9b8fc923537072494896d36044-425

[ سه شنبه 92/9/12 ] [ 10:16 صبح ] [ افشین باقری ] [ نظر ]
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >